۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

«نه پرنده، نه عشق، عادت شبانه ام را خام نمی کند»


‫شبانه قدم گذاشتی
‫در رؤیای خواب
‫در حریم خانه ام
‫و قلب،
‫تپشِ سرخِ خواب زده اش را دوباره کرد
‫در مویرگ های سبز
‫در التهابِ خواب
‫...
‫من چنگ می زنم به بیداری دوردست
‫به خواب دوباره
‫خواب سبز
‫و التهابِ سرخ
‫می تپد
‫در حریم خانه ام
‫خانهء عریان
‫خانهء مست
‫...
‫رؤیای شبانه ام جان می گیرد
‫با قدم های تو سبز
‫و من مست می شوم
‫خمره خمره، مست
‫ به خواب زندگی
‫به التهاب سرخ
‫چنگ می زنم
‫به عادت دیرین
‫به اعتیاد سبز، چنگ می زنم
‫به باغهای نیاز
‫...
‫و سرخ می شوم
‫شکفته
‫در کویر راز
‫...
‫من دور می شوم
‫از خواب التهاب
‫چنگ می زنم
‫در بیداری مست
‫در سبزی کویر
‫در باغهای راز
‫.......................................
‫فرحناز
‫۲۳،۰۵،۲۰۰۲

خالی



ز راهی نرفته باز می آ یم
دستی به خالیت
...
از چشم دادمت
از دلم نرفته ای هنوز
...
کلامت دوباره می شود
هزار باره
در خالیم
به انتظار
همراه می شود، خالیت
تمام راه
و طعم انتظار
تلخ مزه تر از اشک های من
...
نگاه بی مقصدم را به کدام سو روانه کنم؟
چه ساده لوحانه خالیت را به دوش می کشم
به انتظار

لیس


بَر زهر خنده ات داغ فراموشی می ریزم
‫بر زخم هایم همه سرد
‫تیغ می کشی آن نوازش های نرم عاشقانه را
‫تیغ می کشی
‫زخم می زنی، زخم سرد
‫من، باور ابلهانهء درد می شوم
‫باور زخم خوردهء سرد
‫من لیس می زنم
‫جای خالی عشق را
‫لیس می زنم
‫جای خالی آنچه را که هر گزَش نبود
‫من دست می کشم بر تمام زخمهای تازهء سرد
‫من دست می کشم بر تمام جای خالی وجود
‫من گرم می شوم،
‫ابلهانه و ناباور
‫من داغ می شوم از فراموشیِ ناگریز.
‫..............................................
‫فرحناز
 ۲۰۰۳

خیال خام


به زیر می کشی ام
‫با چنگ
‫با دندان
‫با هر آنچه تیز
‫...
‫با نگاه پس می زنم
‫خیال خامِ عاشقانه را
‫با دست
‫با سپید
‫با هر آنچه نرم
‫...
‫نازک و برنده می خندی
‫با مشت
‫با صدا
‫...
‫عاشقانه پس می زنم
‫با دست
‫با نگاه
‫دستی به التماس
‫...
‫پس می زنی
‫با هر آنچه تیز
‫با چنگ
‫با سیاه
‫.........................................
‫فرحناز

بی کلام

بی کلام

‫بی چاره شدم، بد بخت
‫نه حرفی،نه صدایی
‫که تو را بازگوید
‫که مرا دوباره کند
‫هزار باره
‫...
‫حرفم کن،صدایم کن
‫داد بزن
‫مرا بازگوی
‫...
‫بی کلام
‫...
‫بگو،
‫بخوان،
‫سوت بزن
‫...
‫بی کلام
‫...
‫بی چاره شدم، بد بخت
‫...
‫تکه تکه،
‫ریز می شوم،
‫به صدایی که تو باز میگویی
‫حرفم بزن
‫با سکوت، با اشاره ای
‫...
‫بَس،
‫مرا ‫بَس،
‫...
‫بی کلام
‫...
‫دوباره شدم
‫صدا، سوت
‫هزار باره شدم
‫...
‫بی کلام
‫................................
‫فرحناز
‫۰۱،۱۱،۲۰۰۱

آهسته بگو


                                                                                                                                                آهسته بگو
باورم در خواب
آهسته بگو
...
«مورمور می شود
خمیازه ای دلخوش»
...
آهسته بگو
...
«نقطهء گریز
خطی به ابدیت
محوری که دایره می سازد
و گریز می زند»
...
آهسته بگو
...
«گریز»
....................................
فرحناز