۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

«نه پرنده، نه عشق، عادت شبانه ام را خام نمی کند»


‫شبانه قدم گذاشتی
‫در رؤیای خواب
‫در حریم خانه ام
‫و قلب،
‫تپشِ سرخِ خواب زده اش را دوباره کرد
‫در مویرگ های سبز
‫در التهابِ خواب
‫...
‫من چنگ می زنم به بیداری دوردست
‫به خواب دوباره
‫خواب سبز
‫و التهابِ سرخ
‫می تپد
‫در حریم خانه ام
‫خانهء عریان
‫خانهء مست
‫...
‫رؤیای شبانه ام جان می گیرد
‫با قدم های تو سبز
‫و من مست می شوم
‫خمره خمره، مست
‫ به خواب زندگی
‫به التهاب سرخ
‫چنگ می زنم
‫به عادت دیرین
‫به اعتیاد سبز، چنگ می زنم
‫به باغهای نیاز
‫...
‫و سرخ می شوم
‫شکفته
‫در کویر راز
‫...
‫من دور می شوم
‫از خواب التهاب
‫چنگ می زنم
‫در بیداری مست
‫در سبزی کویر
‫در باغهای راز
‫.......................................
‫فرحناز
‫۲۳،۰۵،۲۰۰۲

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر