۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

لیس


بَر زهر خنده ات داغ فراموشی می ریزم
‫بر زخم هایم همه سرد
‫تیغ می کشی آن نوازش های نرم عاشقانه را
‫تیغ می کشی
‫زخم می زنی، زخم سرد
‫من، باور ابلهانهء درد می شوم
‫باور زخم خوردهء سرد
‫من لیس می زنم
‫جای خالی عشق را
‫لیس می زنم
‫جای خالی آنچه را که هر گزَش نبود
‫من دست می کشم بر تمام زخمهای تازهء سرد
‫من دست می کشم بر تمام جای خالی وجود
‫من گرم می شوم،
‫ابلهانه و ناباور
‫من داغ می شوم از فراموشیِ ناگریز.
‫..............................................
‫فرحناز
 ۲۰۰۳

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر